فلسفنده های جوان

اگر روزی توانستی خوب "فکر" کنی به ما هم یاد بده.

فلسفنده های جوان

اگر روزی توانستی خوب "فکر" کنی به ما هم یاد بده.

ما دانش آموزان مدرسه تخصصی علوم انسانی شرف الدین به سرپرستی معلم خوب فلسفه مون این فضا رو برا مطالبی کاملا فلسفی ولی تقریبا منطقی که می نویسیم ایجاد کردیم.

طبقه بندی موضوعی

حوزه و دانشگاه مساله ای اساسی

مهم ترین بحث و مبنای فلسفی در این باره تعریف "علم" است. علم گاه این گونه تعریف میشود که وسیله ایست برای هدایت بشر و پیدا کردن راه درست از راه غلط و گاه این گونه تعریف میشود که علم وسیله ای برای پول درآوردن و تولید و پیشرفت  اقتصادی است. و از همین تعاریف است که مشخص می شود، روش علم آموزی چگونه باشد، رابطه معلم و متعلم چگونه باشد و چه کسانی بیایند علم را یاد بگیرند و برای چه یاد بگیرند و خلاصه از همین تعاریف است که نظام تعلیم و تربیت ساخته میشود.

آیه 3 سوره حدید (2)

این متن را روح الله اکبری نوشته است


به نام خدا

در آیه سه سوره حدید به دو مفهوم اشاره شده که فلسفه اولی نیز به آنها توجه دارد. اول بحث زمان و ابدی و ازلی بودن خداوند و دیگری احاطه خدا به همه چیز و احاطه به همه موجودات است که میفرماید: ظاهر و باطن است. ممکن است این آیه در بحث وحدت وجود نیز کاربرد داشته باشد.

آیه 3 سوره حدید

با توجه به مباحثی که در فلسفه اولی مطرح است، دو عنوان "سبق و لحوق،حدوث و قدم" و "وجود ذهنی و وجود خارجی" به آیه 3 سوره حدید مربوطند.

آن جا که میگوید "او اول و آخر است" معلوم میشود که به عنوان اول اشاره دارد. البته احتمالا عنوان اول به این قسمت از آیه اشاره دارد.

آن جا که میگوید "او ظاهر و باطن است"، از "ظاهر" که همان عالم خارج فهم میشود و اگر دقت کنیم عالم ذهن هم میتواند همان "باطن" باشد یا حداقل جزیی از باطن باشد، زیرا وجودی نامعلوم برای غیر دارد. یعنی در باطنِ هر شخص، این موجودات ذهنی وجود دارند و اشخاص دیگر از آن آگاه نیستند.

باروخ اسپینوزا

"پس از آنکه به تجربه دریافتم که آنچه معمولا در زندگی اجتماعی روی می دهد همه باطل و بیهوده است و دیدم که هیچ یک از چیزهایی که موضوع یا مایه ی خوف من است فی نفسه نه خیری در بر دارد و نه شری، مگر تا آنجا که نفس از آنها متاثر شود. سرانجام بر آن شدم تا به جست وجو برآیم تا بدانم آیا چیزی هست که خیر حقیقی باشد و بتواند خود از خود خبر دهد و نفس جز آن از هیچ چیز متاثر نشود . به سخن دیگر آیا چیزی هست که کشف و کسب آن به من سعادت دائم و عالی و بی پایان ببخشد" (باروخ اسپینوزا، اصلاح فاهمه، 1)


پیش فرض های احتمالی:


-می توان به تجربه اعتماد کرد

-ابزاری غیر از مشاهده و احساس وجود دارد (چون توانسته تشخیص دهد، آن چیزی که مایه خوف او بوده، فی نفسه شری در بر ندارد)

-نفس قابلیت متاثر شدن را دارد

-تمام خیرهایی که تا به حال تجربه کرده کاذب بوده اند

علامه حکیمی

این مطلب توسط روح الله اکبری نوشته شده است

علامه سید محمدرضا حکیمی متولد 1314 در مشهد متولد شدند و در سال 1348 به اجتهاد رسیدند.

بخشی از نامه ایشان به فیدل کاسترو ، رهبر انقلاب کوبا ، به این شرح است :

اصولاً اگر بخواهیم همه تعالیم قرآن‌ و اسلام را در دو کلمه، خلاصه کنیم، چنین می‌شود:
۱- توحید
۲- عدل

«توحید»؛ یعنی: «تصحیح رابطه انسان با خدا»
«عدل»؛ یعنی: «تصحیح رابطه انسان با انسان»


و اکنون شما به هر شناخت اسلامی، یا حکم اسلامی، یعنی اسلام از جنبه‌های نظری و جنبه‌های عملی آن که نگاه کنید، هیچ چیز را خارج از دو موضوع بالا نمی‌بینید. و خوب توجه داریم که برای سعادت کامل (یعنی دنیوی و اخروی، یا به تعبیر دیگر: سعادت فانی و سعادت باقی) انسان، همین دو اصل و رعایت دقیق نظری و عملی آن در ضمن انواع تربیتها و برنامه‌ریزی هایی که باید عملی گردد کافی و بسنده است.


انسان، پس از اعتقاد به خدا، با ادای تکلیف نسبت به آفریدگار خویش، در بعد ابدی کامیاب است؛ و پس از اعتقاد به اهمیت عدالت و اجرای آن (که آزادی معقول نیز در دل آن خفته است)، در سعادت اجتماعی و رسیدن به زندگی سالم اجتماعی به چیزی نیازمند نیست.

...............................................

پیشفرض های فلسفی متن :

·         اعتقاد به خدا

·         اعتقاد به وحی

·         اعتقاد به دین

·         اعتقاد به وجود حقیقت

·         اعتقاد به وحدانیت خدا

·         اعتقاد به معاد

·         اعتقاد به سعادت

·         اعتقاد به جاودانگی

·         اعتقاد به ارتباط بین مسائل اجتماعی و دین

·         اعتقاد به هدایت دیگران

·         اعتقاد به آزادی و تحدید آن(یعنی قائل بودن حد معینی برای آزادی)

·         اعتقاد به توانایی برقراری ارتباط بین انسان ها و انسان با خدا

·         اعتقاد به اینکه انسان پس از خلقت وظایفی در قبال خدا دارد و باید به دستورات او گوش دهد . یعنی متضاد نظریه خدای ساعت ساز که بطور خلاصه می گوید خدا انسان را خلق کرده و اکنون دیگر به او کاری ندارد.

·         اعتقاد به عدالت

 

مثال قانون علمی

محمد مهدی جالو:

همانطور که تعریف شد قانون علمی مبین رابطه ی علیت مابین دو پدیده است،نظریات نیوتون را میتوان به"قوانین"نیوتون تبدیل کرد زیرا که در این قوانین پدیده ای(علت)اتفاق میفتد تا دیگر پدیده نیز بوجود بیاید.

همچنین دیگر دلیل محکمی که میتوان این تفاسیر نیوتون را "قوانین علمی"نامید،توانایی تعمیم دادن این ها در شرایط، و مکان و زمان های مختلف میباشد،که بهرحال نتیجه ی یکسانی دارند،پس توصیفات نیوتون،مثالی از"قوانین علمی"می باشند.

تعریف قانون علمی

روح الله اکبری:

قانون علمی  یک اصل نظری است که از واقعیت های خاصی استنتاج شده و  قابل  اعمال  به گروهی معین یا طبقه ای از  پدیده هاست ،که بوسیله گزاره ای که مبین رابطه علیت مابین دو پدیده است ، بیان میشود . قانون علمی ، طبق اصل علیت ، بیان میدارد که بین علت و معلول رابطه ضروری وجود دارد ، و در صورت وقوع پدیده ای ( علت ) ، پدیده دیگر ( معلول ) نیز بوجود  خواهد آمد . 

 طبق تعریف دیگر ، قانون علمی یا تجربی عبارت از گزاره ای است که بر حسب مجموعه ای از شرایط ( زمان ، مکان ، درجه حرارت ، فشار  و غیره ) بر مبنای مشاهده و آزمایش ( استقراء ) تدوین و تعمیم یافته است . انطباق یا سازواری  قانون  با شرایط باید مشخص باشد ، و حد و مرز  ( demarcation )قانون باید به دقت تعیین شود . بدین معنا که قانون در کجا و تحت چه شرایطی اعتبار خود را از دست میدهد .

قانون گزاره عمومی است که تا زمانی که بوسیله واقعیت عینی خلاف ادعای آن به اثبات نرسیده باشد ، تحت شرایط معین مربوطه غیر قابل تغییر است . قانون باید ساده، مطلق ، تحقیق پذیر همگانی و منطبق با واقع بوده و عمومیت داشته باشد .

آزمون نهایی فلسفه، نمونه سوالات

نقش علیت در علم چیست؟

اولین نقش علیت در قانون است. از آنجایی که در تمامی قوانین علوم(تجربی) این اصل بنای قوانین علمی است و قوانینی که این اصل را رعایت نکرده باشند از اعتبار ساقط اند.

تبیین عقلانی چیست؟

تبیین به معنای شرح و عقلانی یعنی هر آن چیزی که مربوط به عقل است.

اما این عبارت آنجایی مهم میشود که فلسفه در نزد مردم اینگونه تلقی میشود. میدانیم که میان فلسفه فیلسوفان و تعریف فلسفه نزد مردم تفاوت زیادی وجود دارد.

اما این که چرا عام مردم فلسفه را اینگونه میشناسند؛ می تواند از این اصل که فلسفه بر پایه ی منطق(عقل) بنا شده، نشئت گرفته باشد.